میکونوس؛ بیست سال بعد: پیامد ترورها بر حزب دموکرات کردستان
آسو صالح
عضو حزب دموکرات کردستان ایران
به روز شده: 16:18 گرينويچ - چهارشنبه 19 سپتامبر 2012 - 29 شهریور 1391
دکتر صادق (سعید) شرفکندی، دومین دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران است که در یک کشور اروپایی و در حالی که مشغول مذاکره با گروهی از نمایندگان اپوزیسیون ایران بود، ترور شد. پیش از ایشان، دکتر عبدالرحمن قاسملو در شهر وین ترور شده بود.
ترور این دو دبیرکل حزب دموکرات چه پیامدهایی برای حزب در پی داشت؟ آیا این ترورها در سیاست، عملکرد و دید این حزب نسبت به مسائل ایران و رژیم جمهوری اسلامی، تغییراتی ایجاد کرد؟
ترور دکتر قاسملو
موضوعات مرتبط
دکتر عبدالرحمن قاسملو روز ۲۲ تیر ماه سال ۱۳۶۸ و در حین مذاکره با نمایندگان رژیم جمهوی اسلامی در شهر وین به همراه عبدالله قادری آذر (عضو کمیته مرکزی حزب دموکرات) و دکتر فاضل رسول (از اساتید کرد دانشگاه وین) ترور شد. دکتر قاسملو جزء معدود شخصیت های آکادمیکی بود که سعی کرد علم خود را در عرصه عمل پیاده کند. به همین دلیل به زودی توانست یک تحول ژرف در حزب دمکرات کردستان ایران بوجود آورد و آن را به نیرویی در ایران و شاید منطقه تبدیل کند.
بر اساس اسناد منتشر شده در ویکیلیکس، حزب دمکرات کردستان ایران در زمان قاسملو، بیش از ۱۲ هزار نیروی نظامی داشته و از نظر تعداد، بزرگترین نیروی چریکی در سطح جهان محسوب می شده است.
مسلما اولین مساله ای که پس از ترور قاسملو به ذهن خطور می کند، ضربه این ترور و تاثیر منفی آن به حزب دمکرات است. توانایی علمی دکتر قاسملو، در کنار توانایی زبانی او و قدرت نظامی حزب دموکرات، موجب شده بود که این حزب در سطح بین الملل روابط دیپلماتیک ویژه ای برقرار کند. به گونه ای که حزب دموکرات به عنوان یک نیروی موثر در معادلات ایران و منطقه تلقی می شد. تاثیر منفی در زمینه دیپلماتیک، اولین ضربه ترور قاسملو به حزب دموکرات بود.
هرچند توانایی های علمی و زبانی دکتر شرفکندی، به عنوان دبیرکل حزب پس از دکتر قاسملو، تفاوت چندانی با ایشان نداشت؛ ولی فقدان ارتباطات شخصی که دکتر قاسملو با برخی از سران کشورهای اروپایی (برای مثال پالمه در سوئد و میتران در فرانسه) داشت، موجب شد که جایگاه حزب دموکرات کردستان ایران در زمینه دیپلماسی هیچگاه ترمیم نشود.
جایگاه کاریزماتیک دکتر قاسملو در حزب دموکرات موجب شد که ترور ایشان برای مدتی کوتاه به ایجاد ناامیدی در اعضای حزب منتج شود. اما گویا وی این مساله را پیش بینی کرده بود که تنها چند روز پیش از آخرین سفر بی بازگشت خود به اروپا در جمع هم حزبی های خود گفته بود که امروز حزب دموکرات کردستان ایران در جایگاهی است که بدون این رهبری نیز قادر به ادامه حیات باشد. با این وجود خواه ناخواه فقدان چنین رهبر کاریزماتیکی در حزب، تبعاتی ناخوشایند برای اعضای آن درپی داشت.
اینکه چرا دکتر عبدالرحمن قاسملو به یک مذاکره غیرعلنی با نمایندگان رژیم ایران راضی شده بود، جای بحث دارد. ولی این ترور یک هزینه سنگین برای حزب دموکرات بود تا رویکرد خود را نسبت به اینگونه مذاکرات در آینده با جمهوری اسلامی تغییر دهد. کسی از ارائه پیشنهاد جمهوری اسلامی برای مذاکره غیرعلنی با حزب پس از این ترور خبر ندارد، ولی چیزی که مسلم است این است که حزب دموکرات دیگر هیچگاه مذاکره ای با جمهوری اسلامی نداشته است. حاکمیت ایران با انجام این ترور در مذاکره را برای همیشه بست.
اما مطرح شدن "ترویسم دولتی جمهوری اسلامی" و نیز مطرح شدن مساله کرد در ایران هم از مهمترین پیامدهای ترور قاسملو بود. ترور دکتر قاسملو، پس از گذشت ۲۳ سال، همچنان سنبل تروریسم دولتی جمهوری اسلامی شناخته می شود.
سعید شرفکندی، به عنوان جانشین دکتر قاسملو، فردی بود که از توانایی های برابر و مشابهی برخوردار بود، به همین دلیل ترور قاسملو در زمینه استراتژی و رویکرد، تغییرات محسوسی در حزب ایجاد نکرد، ولی موجب تغییر در تاکتیک شد.
ترور دکتر شرفکندی
دکتر قاسملو اعتقاد بسیار جدی به مذاکره و حل مسئله کردستان از طریق گفتگو با رژیم ایران و در راس آن آیت الله خمینی داشت. "مطلب حریقی" که از نزدیکان دکتر قاسملو در دفتر بغداد حزب دموکرات بوده است اینگونه نقل می کند که دکتر قاسملو پس از ترتیب دادن یک مذاکره میان جلال طالبانی، دبیر کل اتحادیه میهنی کردستان و رژیم بعث، خطاب به جلال طالبانی می گوید: انتظارم این است که شما نیز فقط یک مذاکره یک ساعته با خمینی برای من ترتیب دهید.
ولی این رویکرد به مذاکره پس از ترور ایشان وارد فاز جدیدی شد. دکتر شرفکندی تاکتیک تازه ای در پیش گرفت. صادق شرفکندی اعتقادی راسخ به همکاری و مبارزه مشترک میان اپوزیسیون ایران داشت. وی بر این باور بود که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، بدون همکاری و هماهنگی میان سازمان های دموکرات و مدرن ایران، به سختی ممکن است. بدین ترتیب از هر فرصتی برای ایجاد گفتگو با احزاب، سازمان ها و گروه های مختلف ایران دریغ نکرد و در راستای ایجاد یک جبهه فراگیر در اپوزیسیون ایران تلاش می کرد. چه بسا امکان دارد که یکی از دلایل اصلی ترور او، نگرانی از به انجام رسیدن این تلاش ها برای ایجاد جبهه واحد در اپوزیسیون بوده باشد.
دلایل صادق شرفکندی برای ایجاد یکپارچگی در اپوزیسیون ایران چه بوده است؟ این سوالی است که شاید بتوان پاسخ آن را در گزارش کمیته مرکزی حزب دمکرات کردستان ایران به کنگره نهم این حزب (سال ۱۳۷۰) که به قلم ایشان نوشته است، یافت.
به عقیده دکتر شرفکندی، با پایان یافتن جنگ ایران و عراق، رژیم ایران برای بقای خود دو راه در پیش گرفت: یکی خشونت سیاسی، سرکوب داخلی و ترور (کشتارهای سال ۶۷ و ترور مخالفان حکومت در خارج از کشور) و دیگری وعده های "ریاکارانه" به مردم در زمینه سازندگی. دکتر شرفکندی معتقد بود که دولت رفسنجانی هرچند در ظاهر اهمیت زیادی برای وضعیت آشفته اقتصادی کشور و بهبود وضعیت زندگی مردم قائل است (وی در این راستا به این موارد اشاره می کند: برنامه اقتصادی ۵ ساله، توجه به افراد متخصص، تلاش برای بازگرداندن برخی از سرمایه داران و متخصصان که کشور را ترک کرده اند، تلاش برای بودجه بندی مناسب در تناسب با درآمد کشور و ...)، ولی در واقع با وجود این تبلیغات، هیچ موفقیتی مشاهده نمی شود. در واقع بیکاری، گرانی و نبود ملزومات زندگی مانند همیشه درد عمومی است و این امر به افزایش نارضایتی های عمومی در جامعه انجامیده است.
وی با در نظر گرفتن تلاش های جمهوری اسلامی برای گرفتن وام و جذب سرمایه های بین المللی، دلیل اصلی شکست رژیم در این سیاست را عدم اعتقاد جامعه بین الملل به تثبیت رژیم ایران و پرهیز از سرمایه گذاری در این کشور می داند.
صادق شرفکندی همچنین معتقد بود که رژیم جمهوری اسلامی در داخل با اختلافاتی میان سران رژیم روبروست. ایشان کنار نهادن آیت الله منتظری از جانشینی خمینی را نتیجه این اختلافات می داند. وی در عین حال براین باور بود که این اقدام یک امر مهم در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به حساب می آید، چون با عزل منتظری، از اطرافیان خمینی دیگر کسی وجود ندارد که از نظر مذهبی صاحب چنین جایگاه بلندی باشد که بتواند به عنوان "ولی فقیه" معرفی شود.
دکتر شرفکندی اینگونه استدلال می کرد که انتخاب آقای خامنه ای به عنوان جانشین آقای خمینی تغییراتی به وجود خواهد آورد، چون خامنه ای از نظر مذهبی در سطح پائین تری از مرجعیت تقلید قرار دارد که این وضعیت برای رژیمی که مذهب و حکومت را به هم گره می زند، یک وضعیت غیرعادی است و اساس مشروعیت نظام را به خطر خواهد انداخت.
"بروز تغییرات دیگری در سطح منطقه و رهبری حزب دمکرات از یک سو و افزایش توان نظامی جمهوری اسلامی در برخورد با پیشمرگان کرد از سوی دیگر (پس از پایان جنگ، تمرکز نیروهای رژیم روی کردستان بیشتر شد)، موجب شد که پس از ترور دکتر شرفکندی، نیروهای حزب دموکرات کردستان ایران از کوهستان قندیل پایین آمده و در شهر کوی سنجق در کردستان عراق، ساکن شوند."
دکتر شرفکندی معتقد بود که رژیم جمهوری اسلامی هنوز تثبیت نشده و امکان تثبیت آن در آینده هم وجود ندارد. ایشان بر این باور بود که عدم تثبیت رژیم ناشی از این است که ناچار است بر اساس محتوایش همیشه میان دو مرز، لرزان و بی اراده بماند. این حکومت ناچار است که دائما در تلاش باشد که به یک حکومت معمولی تبدیل شود، یعنی حکومتی که با واقع بینی به مسائل دنیای امروز نگاه کند و با روش های علمی و مدرن این مسائل را حل کند. به اعتقاد دکتر سعید، رژیم نمی تواند در این کار موفق شود. چون برای این کار باید قید و بندهای مذهبی را از دست و پای خود باز کند که این امر نیز امکان ندارد. زیرا مفهوم و مشروعیت آن که بر اساس مذهبی بودن تعریف شده است، از بین می رود. در عین حال ایشان ضمن اعتقاد به عدم تثبیت رژیم بر این باور است که این مساله نتیجه خطرناکی در پی خواهد داشت و آن تقویت روز به روز سپاه پاسداران و نیروهای نظامی "سرکوب" است.
با توجه به موارد ذکر شده، دکتر صادق شرفکندی معتقد بود که رژیم در وضعیتی بحرانی به سر می برد که با ایجاد یک جبهه واحد در اپوزیسیون ایران، می توان به سرنگونی زود هنگام آن امیدوار بود. به اعتقاد ایشان ایجاد جبهه به معنی همپوشانی امکانات مختلف نیروهای اپوزیسیون ایرانی و گره خوردن شیوه های مختلف مبارزه با رژیم می باشد.
این اعتقادات موجب شد که رویکرد حزب دموکرات از مذاکره با رژیم برای حل مساله کرد که در زمان دکتر قاسملو دنبال می شد، به رویکرد مذاکره با اپوزیسیون رژیم برای ایجاد یک جبهه واحد و در نهایت سرنگونی رژیم، تغییر یابد. اما ترور دکتر شرفکندی، این پروسه را نیز ناکام گذاشت. این ایده در نهایت و پس از ۱۳ سال، خود را در قالب تشکیل "کنگره ملیت های ایران فدرال" نشان داد.
بروز تغییرات دیگری در سطح منطقه و رهبری حزب دموکرات از یک سو و افزایش توان نظامی جمهوری اسلامی در برخورد با پیشمرگان کرد از سوی دیگر (پس از پایان جنگ، تمرکز نیروهای رژیم روی کردستان بیشتر شد)، موجب شد که پس از ترور دکتر شرفکندی، نیروهای حزب دموکرات کردستان ایران از کوهستان قندیل پایین آمده و در شهر کوی سنجق در کردستان عراق، ساکن شوند. هرچند تا مدتها نیز عملیات های پیشمرگان حزب در داخل خاک کردستان ایران ادامه داشت، ولی در نهایت به آتش بسی ختم شد که تاکنون نیز ادامه دارد.
حکومت ایران با دیدی "فردپرستانه" به ساختار حزب دمکرات می نگریست و در نتیجه همین دید بود که قصد داشت با ترور رهبران این حزب، آن را به ورطه نابودی بکشاند. ولی با تمام تاثیرات منفی این ترورها بر حزب دمکرات کردستان ایران، ادامه حیات سیاسی این حزب، و نیز محکوم شدن جمهوری اسلامی در دادگاه میکونوس دال بر شکست حکومت در سیاست ترور است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر